1 در آسمان علامت عجیب دیگری دیدم که از پیش آمد مهمی خبر میداد: هفت فرشته، هفت بلای آخر را نگاه داشته بودند که بر زمین بریزند، تا سرانجام خشم و غضب خدا فروکش کند.
2 سپس، در برابر خود چیزی شبیه دریای آتش و بلور دیدم که موج میزد. در کنار دریا کسانی ایستاده بودند که بر آن وحش و مجسمهاش و بر عدد نام او پیروز شده بودند. همهٔ آنان چنگهایی در دست داشتند که خدا به ایشان داده بود، 3-4 و سرود موسی خدمتگزار خدا و سرود برّه را میخواندند، و میگفتند:
5 سپس، نگاه کردم و معبد، یعنی خیمۀ خدا را در آسمان دیدم که به روی همه کاملاً باز بود.
6 آن هفت فرشته که هفت بلا را نگاه داشته بودند تا بر زمین بریزند، از حضور خدا بیرون آمدند. ایشان لباس سفید بیلکهای بر تن داشتند که از کتان پاک بود، و دور سینهشان نیز کمربندی طلایی بسته بودند. 7 یکی از آن چهار موجود زنده، به هر یک از فرشتگان جامی زرّین داد که پر از غضب خدای زندهٔ ابدی بود. 8 معبد از دود قدرت و جلال خدا پر شد، به طوری که دیگر کسی نمیتوانست داخل شود، تا این که آن هفت فرشته، هفت بلا را ریختند و تمام کردند.
<- مکاشفه 14مکاشفه 16 ->
Languages